نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب




 
از آن جا که دولت ها می توانند در سیاست های خارجی خود هم زمان پیگیر وادارگری و بازدارندگی باشند باید میان این دو شکل اصی چانه زنی راهبردی تفاوت قائل شویم. وادارگری در جایی مطرح است که یک طرف می کوشد طرف دیگر را به اتخاذ خط مشی مطلوب خودش وادار سازد. برعکس، هدف بازدارندگی در وهله نخست جلوگیری از انجام عملی غیرقابل قبول توسط طرف مقابل است. به دیگر سخن، بازدارندگی ناظر بر راهبرد منصرف سازی است که به قصد جلوگیری از اقدامی مشخص صورت می گیرد و از این جهت با سیاست اجبار تفاوت دارد. هم اقدام غیرقابل قبول طرف چالشگر و هم تهدید به تلافی طرف بازدارنده می تواند با توسل به شیوه های نظامی، دیپلماتیک و غیره صورت گیرد. بر این اساس، بازدارندگی می تواند در زمینه های مختلف جلوه گر شود ولی رایج ترین کانون پژوهش در خصوص بازدارندگی، بررسی های امنیت بوده است.
آن چه بازار تحلیل های عالمانه درباره بازدارندگی را به شکل خاصی داغ کرد پیدایش جنگ افزارهای هسته ای بود که آغاز دوره تازه ای از آموزه نظامی را مشخص می ساخت که در آن، جنگ افزارها اساساً برای پیشبرد هدف های بازدارندگی مورد استفاده قرار می گرفتند. موج نخست تحقیقات بازدارندگی که زاده عواقب فاجعه بار کاربرد جنگ افزارهای هسته ای بودند به ظرافت های بازدارندگی هسته ای در بستر جنگ سرد می پرداختند. اما بازدارندگی متعارف یا همان راهبرد منصرف سازی به کمک تهدید به تلافی با جنگ افزارهای متعارف، در سراسر تاریخ به اجرا گذاشته شده است. متون بازدارندگی از دهه 1980 با اذعان به این حضور همیشگی و فراگیر بازدارندگی قطع نظر از نوع جنگ افزارهای مورد استفاده، کم تر و بی همتای ادعایی دوران هسته ای تکیه کرده اند.
معمولاً بازدارندگی را بر حسب محاسبه سودها و هزینه ها می شناسند یعنی فرض را بر این می گذارند که تهدیدهای ما حریف مان را متقاعد می سازد که هزینه ها و مخاطرات یک خط مشی مشخص بیش از منافع و سودهای بالقوه آن است. گذشته از تهدیدها ممکن است بازدارندگی با توسل به نوید مشوق های مثبتی به صورت پاداش صورت گیرد ولی این شیوه کانون اصلی بیش تر بررسی های بازدارندگی را تشکیل نمی دهد.
افزون بر این ها، غالباً میان بازدارندگی اساسی یا مستقیم که در آن برای جلوگیری از انجام حمله ای به خاک خودمان تهدیدی را مطرح می سازیم و بازدارندگی تعمیم یافته که در آن طرف بازدارنده می کوشد جلوی انجام حمله به طرف ثالثی را بگیرد فرق می گذارند. تمایز رایج دیگری که گذاشته می شود بین بازدارندگی عمومی و فوری است که به این بستگی دارد که آیا هدف سیاست بازدارندگی جلوگیری از چالش هایی با وضع موجود است که می توانند بحران های نظامی قریب الوقوعی را سبب شوند (بازدارندگی عمومی) یا این که در واکنش به این گونه تهدیدهای بالقوه به حمله صورت می گیرد (بازدارندگی فوری) این تمایز مهمی است زیرا همان گونه که برخی نویسندگان مدعی اند شرایط مربوط به شکست بازدارندگی عمومی می تواند با شرایط مربوط به شکست بازدارندگی فوری متفاوت باشند.
برخی مشکلات نوعی در بررسی های تجربی بازدارندگی به انتخاب موارد مطالعه و تشخیص نتایج باز می گردد. گرجه بررسی های موردی اغلب به دلیل این که تنها نمونه ای شکست بازدارندگی مانند جنگ را به بررسی می گذارند دچار جانبداری در انتخاب موارد مطالعه هستند، بررسی های کمّی هم می توانند دچار همین مشکل جانبداری در انتخاب موارد مطالعه باشند و افزون بر آن شاید گرایش به ساده سازی بیش از حد مفهوم نتایج بازدارندگی داشته باشد. به طور مشخص، بازدارندگی را اغلب در تمامی مواردی که منجر به کاربرد زور نشود کامیاب می شناسند و بدین ترتیب نتایج مسالمت آمیز را به تهدیدهای بازدارندگی نسبت می دهند. اما حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات می تواند نتیجه شرایط متعددی باشد که لازم نیست همه آن ها با تهدیدبازدارندگی مرتبط باشند. ممکن است چالشگری بالقوه به دلایل متعددی از جمله به این دلیل که از وضع موجود خرسند است از به هم زدن وضع موجود خودداری کند. بررسی های اخیر تلاش دارند تا با تفاوت گذاشتن میان انواع نتایج مسالمت آمیز و آشکارساختن این که همه این ها لزوماً نشانه موفقیت بازدارندگی نیستند این مشکل را برطرف سازند (Danilovic 2002).
پرسش محوری برای نظریه بازدارندگی حول شرایطی دور می زند که تحت آن، انتظار نتیجه بخش بودن بازدارندگی را داریم. از دیرباز، اندیشمندان راهبردی دو شرط اساسی برای کامیاب شدن بازدارندگی قائل بوده اند: طرف بازدارنده باید توانایی کافی برای تلافی در صورت شکست بازدارندگی داشته باشد و باید تهدیدهایش باورپذیر باشد. به عبارت ساده تر، برای نتیجه بخش بودن بازدارندگی باید چالشگر متقاعد شود که طرف بازدارنده توانایی و اراده عملی ساختن تهدیدهایش را در صورت وقوع حمله دارد. بر اساس این دو عامل یعنی توانایی و باورپذیری که عموماً آن ها را کلید شناخت پویش های بازدارندگی می کنند، طی پنج دهه گذشته مکتب های فکری مختلفی در مورد هر یک از آن ها شکل گرفته است.
در خصوص توازن نظامی به منزله عاملی بازدارنده، نوشته هایی که بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم منتشر شدند عمدتاً روی جنگ افزارهای هسته ای به منزله یک عامل بازدارنده بالقوه تکیه داشتند. از این جهت طی دو دهه بعد از جنگ، دو مکتب فکری ظهور کرد که یکی هوادار ثبات توازن وحشت ناشی از نابودی قطعی متقابل بود و دیگری در باورپذیری چنین تهدیدهایی تلافی جویانه عظیمی تردید روا می داشت. در این رویکرد دوم، نه تنها راهبردی که اجازه جنگ هسته ای محدود را می داد گزینه ای قابل تصور شناخته می شد بلکه از قرار معلوم مشکل باورپذیری جنگ های انتحاری را هم که نمونه اش سناریوی نابودی قطعی متقابل بود حل می کرد. اما ظاهراً بررسی های تجربی کمّی حاکی از این بود که جنگ افزارهای هسته ای ویژگی بازدارنده بی همتایی ندارند و به همین دلیل بازدارندگی هسته ای تفاوتی گوهری با بازدارندگی متعارف ندارد. در نتیجه، تکیه بررسی ها روی موضوع سنتی توازن های نظامی متعارفی قرار گرفت که به ویژه در چارچوب بازدارندگی فوری یعنی وقتی حمله نظامی یک امکان قریب الوقوع باشد تأثیری بازدارنده داشتند. یافته های تجربی معمولاً نشان می دهد که از این جهت، برتری طرف بازدارنده از حیث توازن نیروها در کوتاه مدت، و توانایی هایی که در صورت وقوع حمله بتوان بلافاصله آن ها را به کار گرفت بالقوه بازدارنده تر از تهدیدهایی است که از نیرویهای بلندمدت به عنوان سلاحی برای تلافی بهره می گیرند (Huth 1988).
از حیث موضوع باورپذیری تهدید، دو رویکرد اصلی را می توان مشخص ساخت. شلینگ (schelling 1966)به عنوان نماینده اصلی «موج دوم» نظریه های بازدارندگی، نوعی «نظریه پیام رسانی» در خصوص عزم طرف بازدارنده پرداخته است. او معتقد است مشکل باورپذیری تهدید هسته ای را می توان از طریق راهبردهای دستکاری که عزم جزم طرف بازدارنده را برساند از جمله با مطرح ساختن امکان در پیش گرفتن رفتار غیرعقلایی در صورت شکست خوردن تهدیدها حل کرد. در کُنه نظر شیلینگ تلقی او از بازدارندگی به عنوان نوعی «رقابت در مخاطره پذیری» وجود دارد که «متضمن به جریان انداختن فعالیتی است که ممکن است از کنترل خارج شود و فرایندی را آغاز کند که با خطر وقوع فاجعه ای ناخواسته همراه باشد»(schelling 1966:91). پیام های پرهزینه با بالابردن خطر ستیز نظامی و هزینه هایی بالایی که عقب نشینی متعاقب آن دارد می خواهند اطلاعاتی را درباره تعهد تغییرناپذیر طرف بازدارنده به عملی ساختن تهدید خودش آشکار سازند.
در اواخر دهه 1960 و دهه 1970 موج سوم پژوهندگان بازدارندگی نگرش متفاوتی را در خصوص باورپذیری تهدید مطرح ساختند و آن را تابع «منافع ذاتی» موجود در موضوع مورد اختلاف دانستند (برای نمونه، George and smoke 1974) که این می تواند موضوعیت تاکتیک های مطرح در نظریه پیام رسانی را محدود سازد. انتقاد اصلی وارد بر نظریه پیام رسانی متوجه رویکرد غیرسیاسی و فنی آن به مشکلات سیاست گذاری است حال آن که «واقعیت این است که وظیفه دستیابی به باورپذیری نسبت به مسئله بنیادی تری که در مورد سرشت و ارزشیابی منافع وجود دارد در درجه دوم مطرح است و بدان بستگی دارد»(George and smoke 1974:559) طی دو دهه گذشته این رویکرد در نظریه بازدارندگی در چارچوب موضوعاتی که در یک رشته بررسی های کمّی بدیع مطرح شده (برای نمونه، Huth 1988) و نیز تحلیل صوری-نظری مفهومی«باورپذیری ذاتی» که با آن در ارتباط است (zagare and kilgour 2000) به بررسی گذاشته شده است. این رویکرد بدیل به باورپذیری به منزله شرط بازدارندگی، همگام با اولویت یافتن تابع منافع ملی در بازدارندگی متقابل قدرت های بزرگ در مسائل منطقه ای شاخ و برگ بیشتری پیدا کرده است (Danilovic 2002). اما از آن جا که نظریه پیام رسانی شیلینگ نیز همچنان در نوشته های جاری هوادارانی دارد (برای نمونه، Fearon 1994) هنوز تکلیف بحث مربوط به شرایط موفقیت بازدارندگی به شکل قطعی تعیین نشده است و همین، علت تداوم علاقه مندی پژوهشگران به این حوزه را روشن می سازد.
تدابیر اعتمادزا و امنیت آفرین؛ دفاع ضد موشک های بالستیک؛ کاربرد پیشدستی جویانه زور؛ معمای امنیت؛ نابودی قطعی متقابل؛ نظریه بهره برداری از جنگ افزارهای هسته ای

خواندنی های پیشنهادی

-2002 Danilovic,V.When Thd Stakes Are High:Deterrence And Confilict Among Major Powers,Ann Arbor:University of Michigan Press.
-1994 Fearon J.D.Signaling Versus The Balance of Power and Interests AN Empirical Test of A Cirsis Bargaining Model,Journal of Conflict Resolution 38(2),236-69.
-1974 George,A.L,and Smoke,R.Deterrece in American Foreign Policy:Theory And Practice,New York:Columbia University Press.
-1988 Huth,P.Extended Deterrence and The Prevention of War,New Haven,CT:Yale University Press.
-1966 Schellig,T.C.Arms and Influence,New Haven,CT: yale University Press.
-2000 Zagare,F.C.And Kilgour,D.M.Perfect Deterrece,Cmabridge:Cambridge University Press.
وِسنا دانیلوویچ
منبع مقاله: گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390.